بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه طوایف کوهدشت ترهان طرهان طوایف نورآباد ایل باجولوند طایفه سگوند طایفه دالوند طایفه چگنی ایل حسنوند ایل پاپی. طایفه زیدعلی بیرانوند بارانی بیرانوند کربیرانوند صفربیرانوند میخک چرمارن شمس الدین یاراحمد
بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه طوایف کوهدشت ترهان طرهان طوایف نورآباد ایل باجولوند طایفه سگوند طایفه دالوند طایفه چگنی ایل حسنوند ایل پاپی. طایفه زیدعلی بیرانوند بارانی بیرانوند کربیرانوند صفربیرانوند میخک چرمارن شمس الدین یاراحمد

جانکه صیادی (سالاری)


مرحوم جانکه صیادی(سالاری)زاده۱۲۶۵وفات۱۳۵۴ از بزرگان و کدخدایان معروف لرستان که همراه و همگام با بزرگان بیرانوند و خوانین زینبی بوده است.

ایشان در زمان به قدرت رسیدن رضاخان و تلاش حکومت مرکزی برای اثبات قدرت خوددر اوایل قرن ۱۳ هجری شمسی که به ناحیه لرستان نیرو اعزام کرد تا بر آن مسلط شود همراه و همگام با خوانین و ایل بیرانوند که در آن زمان اتحاد و همبستگی بین آنها برقرار بود با توجه به اینکه با ورود لشکر رضا خان به لرستان و ایجاد مزاحمت و آزارو اذیت مردمان عشایر و ایل بیرانوند تاب و تحمل خود را از دست داده ودر برابر لشگر رضا خان مقاومت و ایستادگی به عمل آورند در همان سالی که حکومت قصد ورود به لرستان را داشت مردم لرستان بخوصوص خوانین و ایل بیرانوند به همراه بسیاری از طوایف با غیرت لرستان در اولین مصافی که در سال ۱۳۰۳در جنگ تنگه زاهد شیراتفاق افتاد به طوری که با فرمان جهاد سران ایل بیرانوند و دیگر طوایف از سراسر منطقه لرستان که عمدتا از پشتکوه بودند به تنگه زاهد شیرخود را رسانیده بودند و دلاوران در مقابل لشکر غرب ایستادگی کردند .

ایشان ک در آن زمان برای مقابله با ورود لشگر غرب به لرستان (تنگه زاهد شیر )آماده می شدند یک روز قبل واقعه به همراه عده ای از مردان دلیر و شجاع همچون:۱-محمد خان (مخو)۲-اسد۳-قیانی۴-کریمخان شهرتین مصطفی وند۵-جانعلی چغلوند و چند نفر از زبدگان شبانه از تنگ و به دور از چشمان سربازان که در آن زمان تنگه را پست بندی کرده بودند و به کسی اجازه نمی دادند از آن عبور کند و این افراد به هر نحوی از آن تنگه عبور داده و خود را به منطقه ده پیر رسانیده و شب را در همان محل دقیقا روستای ده نوروز سپری کرده و همزمان با سپیده دم به سمت ارتفاعات کمر سیاه پیمایش نموده و به محل مذکور (تنگه زاهد شیر)رسیدند.

در همان زمان اولیه قوای غرب متوجه حضور نامبردگان در شمال تنگه میشوند ودر سپیده دم درگیری شروع می شود و با گشودن آتش دو طرف در گیری سختی در ارتفاعات تنگه شکل می گیرد و چون تمام ایل در این منطقه حضور به عمل آورده بودند از طرف منطقه کمالوند به طرف تنگه زاهد شیر شروع به آتش نمودند به طوری که تمام پست بندی های اولیه توسط عشایر و ایل بیرانوند فتح می شود در این روز بسیاری از نیرو های لشگر غرب کشته و تعداد کمتری از عشایر مجروح گردیده می شوند به دلیل اشنایی و سنگر بندی مناسب .


در همین درگیری مرحوم کدخدا جانکه از ناحیه دست مجروح گردیده و بعد از اتمام جنگ همراهان وی برای مداوای ایشان از محل مذکور خارج شده و به منطقه هرو بیرانوند می روند.

سرانجام نیروهای غرب با توجه به رشادت های ایل بیرانوند و دیگر طوایف لرستان توانستند به شهر خرم اباد مسلط شوند .اما این تسلط باعث نشد نارضایتان به حکومت ار تلاش دست بر دارند همچون ایشان که پس از مداوای خود دست از تلاش بر نداشته به طوری که شواهد و قرائن گواه براین داشته اند که کدخدا جانکه در چندین جنگ مذکور مانند :دُم سرخ کوهدشت-جنگ دلیچ شرکت داشته و هرگز نسبت به سرزمین مادری و عهد و پیمان برادری که با سران ایل بیرانوند بسته بود با توجه به سختی هایی که در این مدت تحمل کرده همچون دوبار تبعید به سرزمین خراسان که بار اول در سلطان آباد اراک فعلی به هر نحوی از دست سربازان گریخته و به سمت زادگاهش روانه می شود و به دوستان و هم کیشان خود می پیوندد و بعد از مدتی با توجه به مراجعه معتمدین دولت مرکزی و شخص ابوطالب بارانی بیرانوند ارائه تامین نامه برای ایشان مبنی بر عفو و بخشش عمومی برای یاغیان و ناراضیان دولت راضی شوند که خودرا تسلیم دولت مرکزی کرده و از این به بعد آزاد زندگی کنند .

ولی طبق قول و قراری که برای تامین نامه ایشان قرارداده بودند بر خلاف آن عمل کردند و وی را در محل پادگان نظامی ک در محلی به نام هولاندشت  می باشد وی را در سال 1308 به همراه بسیاری از بزرگان و مبارزان ایل بیرانوند دستگیر و به تربت جام تبعید می نمایند.

 این کار برای این بود که مقداری از وضع متشنج آن زمان لرستان را بکاهند ولی هزاران کیلو متر دورتر از سرزمین مادری باعث نشد یک لحظه از فکر برگشت به لرستان را فراموش کند  .

در بهار ۱۳۰۹پس از مدت ۶ ماه تبعید کمر همت را بسته و قصد سفر به دیار خود نموده و با توجه به سخت گیری هایی که در آن زمان برای تبعیدی ها در نظر می گرفتند ایشان توانستند شجاعانه و برداشتن مقدار توشه ای از دست نیروهای نظامی فرار کند و راهی دیار خود شود .

شاید در آن زمان برای هیچ کس قابل تفهم

Salari:

و درک نبود که کسی بتواند به راحتی راه برگشت را به لرستان پیدا کرده و راهی این دیار شود زیرا تمام کسانی که تبعید می بودند چشمان انها را بسته و حرکت می دادند مبادا کسی قصد برگشت را داشته باشد .

ولی ایشان با وجود تمام سختی هایی که دولت انجام داده بود مجبور شد شبانه قصد مراجعت نماید شاید برای خواننده جالب باشد شبانه چطور؟؟

زیرا در روز امکان پیمایش وجود نداشت چون ممکن بود به دست سربازان و نظامیان افتاده و دوباره گرفته شوند .

ایشان کل مسیر را شبانه و با توجه به تعاریفی که بزرگان در تبعید بودند برای ایشان گفته بودند که چگونه از روی ستارگان می تواند به لرستان برگردد ایشان از تجربه ی آنان استفاده کرد و به سمت لرستان حرکت کردند.

ایشان شبانه و با شتاب و عجله فراوان به سمت لرستان در حرکت بوده و تا چندین شب و قبل از رسیدن به محل خار ورامینک عبور از کویر برای هرکسی پر از سختی و مرارت فراوان میباشد

در این هنگام ایشان متوجه وجود یک اسب در آن منطقه میشود سپس به هر نحوی آن اسب را گرفته و بر آن سوار میشود ودر سپده دم شروع به حرکت کرده و بر آن تاخت تا نزدیکی غروب طول کشید که از آن محل سخت و بیابانی عبور کند سپس اسب را رها نموده و قصد استراحت در همان منطقه را دارد که نزدیک به یک تپه بوده است حرکت میکند.

در این زمان یک افسر نظامی که در حال گشت بوده برخورد کرده و به ایشان فرمان ایست میدهد و ایشان را از ادامه راه باز میدارد سپس از وی سوالاتی میپرسد که اهل کجایی ،اینجا چکار میکنیو به کجا میروی وی از فرد نظامی درخواست میکند که بنده یک فرد عادی می باشم و در حال برگشت به خانه خود میباشم ولی آن افسر نظامی که ظاهر و هیبت ایشان را برانداز میکند به وی چندین دشنام داده که شما یک فرد عادی نیستید و باید شمارا دستگیر کنم.

در این هنگام این فکر به ذهنش مرسد که اگر این نظامی تیر در خشاب داشته باشد حتما با عکس العمل من تیر رها کرده و به هر نحوی من را تسلیم می نماید ولی اگر تیر در خشاب نداشته باشد و به فاصله ای که تیر در خشاب بگذارد بهترین فرصتی هست که با او درگیر شود و در آنجا قدرت بدنی و چابکی شخص است که تصمیم گیرنده است که چه کسی تسلیم میشود.

ایشان با افسر درگیر میشوند و اورا تسلیم خود نموده و به این فکر می افتد که اگر اورا رها کند صد در صد آن شخص خواهد رفت و به تمام پست های نظامی را خبر دار میکند و اگر اورا با اسحله بکشد ممکن است ساعاتی دیگر نظامیان یا اهالی آن منطقه برسد در این لحظه به نظرش میرسد که بهترین راه خفه کردن وی توسط تَسمه تفنگ می باشد و ایشان این کار را انجام میدهد و ان افسر را پس از کشتن در همان محل دفن می کند.

 

سپس تجهیزات افسر نظامی را برداشته وبه حرکت شبانه خود ادامه داده و ظرف مدت ۲۰ شب پیاده روی وی از تربت جام به لرستان می آید.


وی پس از استراحت از این سفر طولانی دوباره به دوستان خود پیوسته و دوباره شروع به مبارزات علیه نیروهای رضا خان میکند در این زمان فرماندهی مبارزان ایل بیرانوند بر عهده علی رضاخان نصراله خان یدالله خان بیرانوند بوده است.

در تابستان ۱۳۱۰ کدخدا جانکه با دسته بیست نفری خود که در تنگ شبیخون کمین کرده بودند در این هنگام اتومبیل فرماندهان نظامی که پیش قراول یک ستون نظامی بوده اند که به سمت خرم اباد در حرکت بوده اند آتش گشودند و آنان را از ادامه مسیر باز میدارند و فرماندهان نظامی که تعدادشان ۴ یا ۵ نفر بوده اند دستگیر کرده و به سمت کوه کمر سیاه حرکت داده . از جمله رجل سیاسی و افسران ارتش که کدخدا جانکه و همراهانش در تنگه شبیخون خرم آباد دستگیر کردند میتوان به: ۱-سرلشکر فضل الله همایونی۲-سرهنگ باقر خان۳-پیشکار دارایی۴- موثقی اشاره داشت.

افراد مشارالیه را به منطقه ای امن برده و به مدت 12 روز پنهان کردند به طوری که ستون نظامی که پشت سر آنها عازم خرم آباد بوده وقتی از واقعه مطلع میشوند تمام دامنه کوه را زیر آتش قرار داده و به جستجو پرداختند ولی هیچ اثری از آنان یافت نکرده بودند.

پس از آرام شدن منطقه و بازگشت ستون نظامی افراد نامبرده را در چندین محل امن پنهان میکنند تا اینکه افرادی از طرف دولت از کدخدا جانکه و همراهان می خواهند که خواسته خود را در قبال آزادی این چهارتن به آنان بگوید.

در آن زمان برخی سران ایل بیرانوند از جمله علی رضا خان و نصرالله خان در زندان قصر تهران محبوس بودند و ایشان از این فرماندهان تقاضای آزادی علی رضا خان و نصرالله خان را کرده و دادن تامین نامه برای خود و همراهانش میشود.

سپس به واسطه ی معتمدین منطقه و سادات نامه ای از فرماندهان نظامی به دولت مرکزی داده میشود که با آزادی سران ایل بیرانوند موافقت شود که این کار صورت میگیرد وآنان از زندان قصر آزاد شدند و سپس مراحل آزادی فرماندهان نظامی فراهم شد و آن ها هم آزاد شدند ولی به دلیل قول شرفی که معتمدین محل و نایب الحکومه منطقه به کدخدا جانکه و همراهانش داده بودند که  تامین نامه آن هارا خواهند گرفت پس از آزادی فرماندهان به قول خود عمل نکرده و ایشان و همراهان را به هر ترفندی به دست نیروهای دولتی سپردند و پس از تشریفات نظامی که توسط شخص سپهبد امیر احمدی از وی و همراهانش به عمل آورد با توجه به اینکه سپهبد فردی غضبناک و چهره ای خشمگین داشت و کسی یارای بحث و گفت و گو با ایشان را در حالت عادی نداشتند چه رسد به حالتی که که به او گزارشات  متعدد از اقدامات وی و همراهانش به گوش او رسانیده یا مکتوب نوشته بودند.


در این زمان وقتی سپهبد از کدخدا جانکه باز جویی میکند و تمام ماجرا را به درستی و بدون کم و زیاد را از اویل تا آخر برای او شرح میدهد و دلیل مخالفت وی و همراهانش را به درستی از زبان او میشنود سپهبد به ایشان می گوید بخدا قسم اولین کسی که در اینجا باید اعدام میشد شما بودید ولی به دلیل اینکه تمام اعمالی را که انجام داده اید بدون کم و کاستی و هیچ ترسی بیان نموده اید شما از طرف بنده و دولت مرکزی تامین نامه خواهید گرفت و از این تاریخ به بعد هیچ گونه مزاحتمی از طرف دولت برای شما ایجاد نخواهد شد و این گونه هم شد.

سپهبد امیر احمدی به ایشان پیشنهاد املاک مهمی از قبیل سراب یاس و کره گاه و سراب دارا و... را داد اما مرحوم جانکه پیشنهاد سپهبد را نپذیرفت و به واسطه زندگی قبلی در ده پیر و وجود آشنایان و فامیل ها در منطقه مزبور از سپهبد ملک ده پیر را را خواستار شد. بنابراین سپهبد امیراحمدی  منزل مسکونی در روستای میرآباد واقع درمنطقه  ده پیر خرم آباد برای ایشان خریده و ایشان بر اساس سند دولتی بر زمین های کشاورزی آنجا دستیابی پیدا میکند و مشغول کشاورزی میشود.

کدخدا جانکه صیادی در زمستان سال ۱۳۵۴  در سن ۸۹ ساگی دار فانی را وداع کرده و در همان منطقه به خاک سپرده میشود.

روحش شاد و یادش گرامی


استاد صحبت الله معینی چاغروند

استاد صحبت الله معینی چاغروند

تولد:1295 خورشیدی خرم آباد

نام پدر : میرزا رحیم خان معین السلطنه

پدرش نایب الحکومه ی خرم آباد بود که در شهریور 1304 بهمراه 12 نفر از سران عشایر لرستان توسط سرلشکر حسین خزاعی در بروجرد به دار آویخته شد.

استاد تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانه شروع،سپس در دارالتربیه عشایری و مدرسه آلیانس خرم آباد ادامه تحصیل داد.

شهریور ماه 1311 به استخدام اداره دارایی (مالیه) درآمد و در زادگاهش خرم آباد بخدمت مشغول گردید.

سال 1329 به تهران منتقل وبه ریاست اداره ی دارایی منطقه شمیرانات منصوب شد.

ابتدا به معاونت و سپس به ریاست حسابداری اداره کل ثبت احوال رسید.

بعد از آن ذی  حساب و رئیس کل حسابداری سازمان غله ی کشور منصوب شد.

متعاقب آن  ذی حسابی طرح های عمرانی وزارت آموزش وپرورش را عهده دار گردید.

سال 1356 بازنشسته شد.

استاد معینی در کنار مشاغل اداری وفعالیت های  سیاسی به کار شعر وشاعری و نوشتن مطالب و مقالات در مجلات و نشریات ، فعالیتی گسترده و مستمر داشت.

با عضویت در انجمن ادبی گلستان سعدی،با شاعران ونویسندگان مطرح ایرانی انس والفت گرفت که همین امر او را در زمره ی فعالان این عرصه قرار داده بود.

چهره ی ادبی و سیمای هنری وی ، در سایه ی کارهای سیاسی اش تا حدی پنهان مانده بود.

سال 1325 خورشیدی دفتر شعری از وی به کوشش عبدالحسین خرمی به چاپ رسید.

مجموعه شعری نیز از ایشان با عنوان "مشتاق دیدار" در سال 1380 توسط انتشارات افلاک چاپ شد.

کتاب "رویا " نیز در سال 1388 توسط انتشارات  شاپورخواست چاپ شد.

استاد در بسیاری از موارد با استفاده از وجاهت اجتماعی ونفوذ اداری رافع مشکلات مردم لرستان بود.درب خانه اش همواره به روی مردم به ویژه نیازمندان و درماندگان باز بود.با رویی گشاده وسخاوتی مثال زدنی از هیچ کوششی برای رفع مشکلات آنها دریغ نمی ورزید.

استاد معینی اولین انجمن لرستانی های مقیم تهران را قبل از انقلاب درتهران پایه گذاری کرد وتا بعد از انقلاب همچنان باقی بود تا اینکه سال 1378 انجمنی جدید در تهران پا گرفت.کتابخانه ای بالغ بر شش هزار کتاب از وی بجا مانده که وقف انجمن لرستانی ها گردید.

از طرف مردم خرم آباد کاندیدای نمایندگی مجلس شد که با داشتن اکثریت آرای مردمی بدلیل مخالفت دولت وقت موفق به عضویت در مجلس شورای ملی نگردید.

استاد معینی چاغروند ادیب،شاعر وسیاستمدار لرستانی پس از عمری تلاش در کمال نیکنامی بتاریخ 26 اسفند 1385 در تهران درگذشت.

براساس وصیت نامه اش پیکر آنمرحوم به شهر خرم آباد منتقل و در بهشت دوازدهم قبرستان خضر بخاک سپرده شد.

پ.ن : در آخرین دیداری که با استاد داشتم درگردهمایی برای تشکیل هیات دیره انجمن لرستانیها در منطقه 5 تهران بود که بعنوان مهمان وموسس اولین انجمن لرستانیها حضور یافتند واز ایشان به پاس چندین دهه فعالیت اجتماعی تقدیر شد و مورد استقبال حضار قرار گرفتند.

گفتگو با بانو سلطنت اعظمی درمورد پدرش علیرضاخان اعظمی فرزند ارشد علیمردان خان که در سال در سال 1314 در تهران اعدام شد

دفاعیات علیرضاخان اعظمی پیش از اعدام در سال 1314 تهران...

گفتگو با زنده یاد بانو سلطنت اعظمی درمورد پدرش علیرضاخان اعظمی فرزند ارشد علیمردان خان که  در سال 1314 در تهران اعدام شد...

علیرضا خان اعظمی مردی فراتر از زمان...

زنده یاد بانو سلطنت اعظمی بیرانوند فرزند علیرضاخان و نوه علیمردان خان بیرانوند و مادر فریده اعظمی ،فرخنده ، فریدون،فرشته، محمد، رخشنده و دخترعموی دکتر هوشنگ اعظمی میباشد.


دانلود فایل پی دی اف این گفتگو از لینک زیر:



http://s4.picofile.com/file/8287896626/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88_%D8%A8%D8%A7_%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88_%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D8%AA_%D8%AF%D8%B1%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%D8%AF.pdf.html

حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند


حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند یکی از جمله کدخدایان بنام وشناخته شده لرستان وازخدمتگزاران صدیق  وخوشنام ایل بیرانوند٬فردی مصلح ومومن وأمینی باغیرت وبا تعصب که هیچگاه مصلحت اندیشی نکرده ودر نزاع های محلی تنها جانب حق را گرفته وبدین سبب در میان طوایف مختلف استان قابل احترام و حضورش پیام آور صلح وآشتی در میان مردم غیور لرستان به ویژه ایل بزرگ بیرانوند محسوب می شد.

اخلاق پسندیده وخلق خوش ایشان نه تنها در میان مردم بلکه در مجامع قضایی زبانزد بود٬زیرا وساطت وپا در میانی ایشان موجب صلح وآشتی های فراوان گردید٬که از آن جمله به نامه دادگاه انقلاب و خطابه امام جمعه وقت اوایل انقلاب حضرت آیت الله سیدمحمد نقی شاهرخی در خرم آباد که فرموده بودند:اگر لرستان چند نفرکدخدای خیرخواه وبی غرض همچون حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند داشته باشدمطمئنا شاهدآرامش وآسایش بجای نزاع و درگیری خواهیم بود٬مثالی بارز درشخصیت بی بدیل نامبرده است.

ازامورخیر ایشان میتوان به:

عضو هئیت امنای منطقه اسدآبادی٬در واگذاری زمین مسکونی به مستضعفین در دو قسمت اسدآبادی جنب پادگان۰۷ و کرگانه دراوایل انقلاب اسلامی می توان اشاره نمود٬مساعدت وتلاش در ساخت مسجدامام جعفرصادق(ع) اسدآبادی٬وبانی خیردرساخت مسجد امام رضا(ع) اسدآبادی و ساخت پل موسوم به اناری که حد فاصل بین منطقه شمشیرآباد واسدآبادی از کارهای عام المنفعه ایشان می باشند.

روحش شاد و یادش گرامی










نامه دادگاه انقلاب به حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند

حاج صادق دارایی زاده

ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺯ نامداران ﻭ ﺍﺯ بزرگترین ﺧﻴﺮﻳﻦ ﺧﺮﻡ_ﺁﺑﺎﺩ و لرستان

ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1355 ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺷﺶ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻭ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ ﻛﻪ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻛﺮﺩ . ﺩﺭ ﺍﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺟﻬﺖ ﻋﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﺷﺮﻕ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﻘﺖ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﺍﻳﻦ ﭘﻞ ﻛﻤﻚ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺮﺩ . ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﻛﺎﻣﻞ ﭘﻞ ﺣﺘﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ . ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﺭﺷﻜﻪ ﻭ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺮﺩ ...

ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻭﺗﺤﺴﻴﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻤﻚ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﭘﻞ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﻛﺮﺩ .

ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩ ﺍﺭﺍﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ :

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﯽ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺩﺍﺭﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﮔﻠﻪﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺧﯿﺮﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻪ ﻣﺸﺎﺭﮐﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺘﻤﻮﻟﯿﻦ ﺷﻬﺮ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺒﺮﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﯿﮑﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻣﺘﺄﺳﻒ ﻣﯽﺷﻮﻡ . ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﻬﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻣﺘﻤﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺄﺳﻘﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﻮﻝﺷﺎﻥ ﺑﺮﮐﺘﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺤﺚ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﺩﻡ ﻣﺎﻝﺍﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﯿﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺳﺎﺧﺘﻪﺍﯾﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ . ﻣﺎ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﺠﺎﺕ ﻭ ﺷﺮﮐﺖﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .

ﺗﻨﻈﯿﻢ : مظفر زیدعلی بیرانوند

علی میرزا زیدعلی بیرانوند

علی میرزا زیدعلی بیرانوند فرزند چراغعلی و معروف به علی میرزا چراغلی از بزرگان و  نامداران مبارز طایفه زیدعلی و ایل بیرانوند  ایشان در نبردهای ایل بیرانوند با قاجارها و نیروهای رضاشاه از خود رشادت های فراوانی نشان داد. مرحوم علی میرزا تمام زندگی خود را صرف صلح و سازش بین مردم نمود. وی سخنوری توانا و مردی کاردان و سیاست مدار  بودند.

روحش شاد و یادش تا ابد جاودان

متن : مظفر زیدعلی بیرانوند

حاج علی مولا ابدالی چرمارن بیرانوند

مرحوم حاج علی مولا ابدالی"چرم آرن"از نیک نامان و معتمدین محلی و مبارزان ایل بیرانوندبود.او و برادرش مشهدی صید چرم آرن و عمویش علی حیدر در اکثرنبردهای  ایل برضد حکومت وقت"رضاخانی" حضور داشته اند.شیخه "شیخعلی خان "جلسه اتحاد طایفه محراب"چرم آرن،میخک،صفر،کوسه و زنجفیل" را به واسطه دوستی نزدیکی که با مشهدی صید داشت در منزل وی برگزار میکند و این طایفه بزرگ در تمام نبردها وی و علیمردان خان را را همراهی کردند..در نهایت مرحوم علی حیدر چرم آرن عموی حاج علی مولا ابدالی به همراه شیخه و دوازده نفر دیگر از یارانش در میدان آزادی خرم اباد به دار آویخته شدند و طعم خوش شهادت را چشیدند... حاج علی مولا ابدالی نیز که از مکنت مالی خوبی بهره مند بود تا پایان عمرش به مردمداری و انصاف در میان مردم زندگی کرد و در نهایت در سال 1372 با بیش از یک قرن زندگی دارفانی را وداع گفت...

روحش شاد و یادش گرامی

شاه گردالی متش بیرانوند

شاه گردالی یا شاه گردعالی از (از ابرمردان معروف تاریخ لرستان) طایفه متش بیرانوند که به واسطه ی شجاعت و جسارت در حمله و هجوم به اردوی دولتی به چنان شهرت و محبوبیتی دست یافت که در افواه عمومی طوایف به شاه گردالی معروف شد.

متن: محمدرضا والی زاده معجزی

حاضران زیدعلی بیرانوند نیکسرشت

حاضران زیدعلی بیرانوند (نیکسرشت)  بزرگمردی کمنظیر مهربان سخنور دانا پاکدامن نجیب مهمان نواز. مردی گشاده رو که همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. حاضران فرزند بگرضا(از مبارزان بزرگ بیرانوند) و برادر کوچکتر رضاخان و از نظر ایمان و رشادت و بزرگی کم از پدر و برادرش نداشت.

مرحوم حاضران در جنگ هشت ساله ایران و عراق از دلاوران بزرگ جبهه ها محسوب شده که دلاوری ها و شجاعت ها و از خودگذشتگی های ایشان در خط مقدم زبانزد همه میباشد...

روحش شاد و یادش  ماندگار

متن: مظفر

میرزاعلی زرینجو زیدعلی بیرانوند

ﻣﯿﺮﺯﺍﻋﻠﯽ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ از بزرگان و کدخدایان نامی طایفه زیدعلی و ایل بیرانوند . ﻣﯿﺮﺯﺍﻋﻠﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺯﮐﯽ

ﻗﻠﻢ ﺗﯿﺰ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ . ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﻤﺎﻝ دﺭ ﺳﺎﻝ 1309 ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻪ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﺩﺭﻧﺒﺮﺩﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﮐﺸﺘﻪ

ﺷﺪ . ﻣﯿﺮﺯﺍﻋﻠﯽ بزرگمردی خیرخواه و صلح جو  و کاردان و مردمدارکه  ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺳﺎﺯﺵ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ طایفه زیدعلی و ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﻤﻮﺩ. ﻣﺒﺎﺭﺯﺍت و نقش برجسته و مهم ایشان در بازپسگیری ﻣﺎﮊﯾﻦ در دهه 1320  و نبردهای پشتکوه در دهه  1330 بر همگان آشکار  و فراموش نشدنی است.

ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ ﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ

ﻣﺘﻦ : ﻣﻈﻔﺮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ


زکی خان زرینجو زیدعلی بیرانوند

ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ " ﺯﮐﯽ ﻗﻠﻢ ﺗﯿﺰ "

ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻣﺸﻬﻮﺭﺗﺮﯾﻦ از سران  ﻭ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭﺍﻥ تاریخ

 ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﻼﻡ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ " ﺯﮐﯽ ﻗﻠﻢ ﺗﯿﺰ " ﻭ ﺍﺯ

ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ " ﺩﮐﺘﺮ ﻫﻮﺷﻨﮓ

ﺍﻋﻈﻤﯽ ﻟﺮﺳﺘﺎﻧﯽ " ﺑﻮﺩ . ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺩﺭﻓﺼﺎﺣﺖ ﻭﺑﻼﻏﺖ ﻮ ﺷﺨﺼﯿﺖ

ﺑﯿﻨﻈﯿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺪ . ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮔﻞ

ﺳﺮﺳﺒﺪ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﻣﯿﺮﻫﺎﯼ ﺳﯿﻤﺮﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . زکی خان تمام عمر و ثروت خود را در راه مردم صرف نمود.

ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺳﺨﻨﻮﺭﺗﺮﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ

ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ .

ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﺍﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻭ ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ

ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ . ﺑﻌﺪﻫﺎ

ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ایل بیرانوند و ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯾﻼﻡ ﻭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩ

ﺷﺪﻧﺪ .

ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﮐﺪﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺨﻨﻮﺭﯼ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﻨﻮﺍﺯﯼ ﻭ ﺭﮎ

ﮔﻮﯾﯽ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﯿﺮﺳﯿﺪﻧﺪ . ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ

ﺩﺭ ﺣﻞ ﻭ ﻓﺼﻞ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﯿﺶ ﻗﺪﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻤﺮ

ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﻞ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﮐﺮﺩ .

ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ زرینجویی در دهه 1320 ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ کاردانی و زکاوت  ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺻﻠﯽ

ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺳﺪ نیروهای ﻧﻈﺎﻣﯽو بازپسگیری ماژین بود. کمک های ایشان بدون چشم داشت و تنها در راه مردم بود به عنوان مثال در همین جریان بازپسگیری ماژین برعکس سایر افراد دخیل کمترین سهم را به نام خود ثبت نمود.. این درحالی بود که میتوانست بیشتر املاک ماژین و کبیرکوه را به نام خود ثبت نماید.

ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﻼﺵ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ  در دهه 1320 توانستند به ماژین و کبیرکوه بازگردند.

ﺩﮐﺘﺮ ﻫﻮﺷﻨﮓ ﺍﻋﻈﻤﯽ ﻟﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ

ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﺍﯾﻼﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ

ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ . ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﮐﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ

ﺯﮐﯽ ﻗﻠﻢ ﺗﯿﺰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1373 ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ . ﺭﻭﺣﺶ

ﺷﺎﺩ ﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ

ﻣﺘﻦ : ﻣﻈﻔﺮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ