بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه طوایف کوهدشت ترهان طرهان طوایف نورآباد ایل باجولوند طایفه سگوند طایفه دالوند طایفه چگنی ایل حسنوند ایل پاپی. طایفه زیدعلی بیرانوند بارانی بیرانوند کربیرانوند صفربیرانوند میخک چرمارن شمس الدین یاراحمد
بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه پاپی طوایف کوهدشت طرهان طوایف نورآباد دلفان ایل باجولوند طایفه سگوند ایل حسنوند سلسله

بزرگان لرستان ایل بیرانوند ایل بالاگریوه طوایف کوهدشت ترهان طرهان طوایف نورآباد ایل باجولوند طایفه سگوند طایفه دالوند طایفه چگنی ایل حسنوند ایل پاپی. طایفه زیدعلی بیرانوند بارانی بیرانوند کربیرانوند صفربیرانوند میخک چرمارن شمس الدین یاراحمد

دکتر فرزاد امیری مرادی بیرانوند

دکتر فرزاد امیری مرادی (بیرانوند) از جوانان نخبه لرستانی  به‌عنوان مشاور عالی، مدیر عامل صنایع پایه ای نفت و گاز کشور منصوب گردید.

علینقی زینی وند لرستانی

شادروان علنقی زینیوند لرستانی یکی از شیرمردان و پهلوانان نامدار کبیرکوه و لرستان و سرشناس در میان تمام طوایف و ایلات لرستان.  بزرگمردی شجاع، دلیر، مردمدار، بااخلاق، بزرگمنش، باصداقت و باگذشت  از دیار گرز و لنگر کبیرکوه  که منش و بزرگواری وی زبانزد مردم است. روحش شاد و یادش همیشه گرامی

دکتر رضا حیاتی

دکتر رضا حیاتی پزشکی خیر  از بزرگان ایل حیات  دکتر مردمی که در زمان خویش به خاطر کمک به مردم کم بضاعت  ودرمان رایگان آنها در خرم آباد  شهرت فراوان داشت و مرگ نابهنگامش دوستداران وی را در بهت و غم فرو برد. 

روحش شاد 

حاج میکائیل حیاتی

حاج میکائیل حیاتی بزرگ خاندان ایل بزرگ حیات  و از دیار روستای باده آبستان 

بزرگمردی که به مردم داری ،میهمان نوازی و گشاده دستی در میان اقوام و طوایف   معروف بود. 

روحش شاد و یادش گرامی

علی اکبر نقی زاده زیدعلی بیرانوند

زنده یاد علی اکبر نقی زاده زیدعلی بیرانوند فرزند(صیدنظر زرینجویی و بانو اصلمرز) یکی از بزرگان سرشناس و مردمدار ایل بیرانوند مردی که در شجاعت، اخلاق، رفتار، دست و دلبازی و سخنوری  شهرت داشت و همواره در حل مشکلات بین مردم پیش قدم بود. همچنین ایشان دارای قدی بلند و ابهت خاصی در بین مردم‌ منطقه داشت. وی ساکن روستای شیخ مکان دره شهر در سال ۱۳۱۶ متولد و در سال ۱۳۹۴ درگذشت.

پدر ایشان صیدنظر زیدعلی بیرانوندمتولد ۱۲۷۹ یکی از بزرگان شجاع و مبارز ایل بیرانوند با نیروهای قاجار و رضاشاه در کبیرکوه و سایر نقاط لرستان بود که در میدان های جنگ شجاعت و‌جسارت فوق العاده از خود نشان داد. از جمله نبردهایی که وی در آنها حضور داشت میتوان به جنگ های کبیرکوه و نبرد ۱۳۰۶ طرهان اشاره کرد. در درگیری مابین طایفه زرینجو زیدعلی با ارتش رضاشاه در منطقه لوره هر کبیرکوه در سال ۱۳۰۸ که منجر به تبعید این طایفه به شمال کشور در همین سال شد صیدنظر زرینجو به همراه جهانشاه زرینجو‌ زیدعلی معروف و تعدادی دیگر دستگیر نشده و به پشتکوه رفتند. در جریان محاصره گردنه تنگ فنی در سال ۱۳۱۰ به همراه جهانشاه زرینجو زیدعلی در نبرد با نیروهای انگلیسی شرکت نمود. پس از اعدام جهانشاه زیدعلی بیرانوند و... در سال ۱۳۱۰ صیدنظر زیدعلی دست به انتقام خون جهانشاه زیدعلی، نادعلی زیدعلی و... زد و سالها و با عوامل اعدامیان ۱۳۱۰ و کسانی که باعث شدند همرزمان و یاران جهانشاه زرینجو در تنگه بهرام چوبین در کمین نیروهای رزم آرا افتادند و منجر به کشته شدن کدخدا علیجان، الیاس، میرزا و...  شد جنگید. صیدنظر در ۱۳۳۲ درگذشت و در کنار مرقد امام زاده سیف الدین به خاک سپرده شد.

روحشان شاد و یادشان گرامی

پادشاه زیدعلی بیرانوند

پادشاه (پاتشاه) زرینجو زیدعلی بیرانوند فرزند محمدشاه وگل آفتاب زیدعلی و برادر بزرگتر جهانشاه زیدعلی معروف (جهانشاه زیدعلی بیرانوند‌ در سال ۱۳۱۰ درخرم آباد اعدام شد)، یکی از سرداران شجاع و مبارز لرستان و ایل  بیرانوند و دارای قشونی منظم  که نبردی های سهمگینی با رژیم قاجار داشت.  سرانجام وی جاده دزفول را در محاصره گرفت و نبرد سختی بین نیروهای مبارز بیرانوند به رهبری پادشاه زیدعلی بیرانوند و رژیم قاجار رخ داد که پادشاه زیدعلی این سردار دلیر در همین نبرد در سال ۱۲۸۱ شمسی (۱۳۲۰ قمری) کشته شد و جسد وی به کبیرکوه منتقل و سپس در قبرستان شوره کبیرکوه به خاک سپرده شد.

#لرستان #بیرانوند #خرم_آباد #کوهدشت #دورود #بروجرد #نورآباد_دلفان #الیگودرز #پلدختر #رومشکان #الشتر #ازنا #دوره_چگنی #اندیمشک #دره_شهر #کبیرکوه #بختیاری #لک #بیرانوند #دهلران #آبدانان #ایذه #ماژین #مبارزان_لرستان

حاجیه زینب (زینو) مرادی بیرانوند

حاجیه زینب (زینو) مرادی  بیرانوند از شیرزنان ایل بیرانوند فرزند مرحوم حاج نصراله خان مرادی بیرانوند و همسر مرحوم‌ شاه عباس رشیدی (زیدعلی بیرانوند) 

عبدالرضا خادمی

زنده یاد مهندس عبدالرضا خادمی  نایب رئیس شورای شهر اهواز دهه ۵۰ و رئیس راه آهن لرستان و از بزرگان و نامداران مردمدار و سرشناس لرستانی. روحش شاد و یادش گرامی

بزرگان و بازاریان خرم آباد در دوره قاجار


بزرگان و بازاریان خرم آباد در دوره قاجار از راست: حاج حسین دزفولیان، حاج سید باقر، کربلایی حبیب قاضی زاده، حاج سید عباس رحیمی، حاج عباس دباغ، ناشناخته

فتح الله خان پورسرتیپ و غلام خان رحیم خانی



دو تن از بزرگان لرستان: فتح الله خان پورسرتیپ نماینده چند دوره مجلس شورای ملی و غلام خان رحیم خانی

یادشان جاوید

مرتضی خان اعظمی و صحبت اله معینی چاغروند و پرویزخان اعظمی

سه تن از بزرگان لرستان از راست:

استاد صحبت اله معینی چاغروند فرزند معین السلطنه خرم آبادی و برادر مادری بانو سلطنت اعظمی.
مرتضی خان اعظمی سرکرده رشید ایل بیرانوند و رئیس جبهه ملی شاخه لرستان.
پرویز خان اعظمی فرزند شیرمحمدخان بیرانوند.




پیغام بی بی مریم بختیاری به دکتر مصدق

پیغام بی بی مریم بختیاری به دکتر مصدق: تا زمانی یک زن لچک به سر برنو به دست در ایل بختیاری هست شما در امانید...
(مربوط به سال 1319 که دکتر مصدق به بی بی مریم بختیاری پناه برد)
تنظیم:مظفر زیدعلی بیرانوند

کودتای ننگین 28 مرداد 1332در خرم آباد به روایت و قلم فریده کمالوند


عشایر مسلح طرفدار مرتضی خان اعظمی در صحن وسیع حیاط و پشت بامها اجتماع کرده و سنگر بسته بودند....

گزارش کودتای ننگین 28 مراد 1332 در خرم آباد به روایت و قلم فریده کمالوند همسر گرانقدر دکترهوشنگ اعظم

---------------

در آن زمان پنج سال داشتم و سالی بود که کودتا بر ضد دولت ملی دکتر مصدق به وقوع پیوست و نظامیان دولتی اقدام به دستگیری نیروهای طرفدار دولت ملی کردند به همین دلیل نظامیان و نیروهای دولتی با یورش به منزل مسکونی ما در سبزه میدان خرم آباد قصد دستگیری مرتضی خان اعظمی را داشتند و عشایر مسلح طرفدار مرتضی خان در صحن وسیع حیاط و پشت بامها اجتماع کرده و سنگر بسته بودند تا از ورود نظامیان به داخل حیاط ممانعت به عمل آورند...


سروصدا و هیاهو از خیابان به گوش می رسید. نیروهای ارتشی بافشار زیاد و به رغم مقاومت عشایر مدافع مرتضی خان قصد داشتند وارد صحن حیاط شوند، اما دیوار انسانی عشایر مسلح راه آنها را سد کرده بود و علاوه بر درگیری های فیزیکی بحث و جدلهای لفظی هم در گرفته و داد و فریاد تمام فضای حیاط را پر کرده بود...

من گاه گاه به آغوش مادرم پناه می بردم اما دوباره کنجکاوی و شیطنت بچگانه ام باعث میشد که در هر فرصتی خودم را به صحن حیاط برسانم تا ببینم چه خبر است.
صحن هزار متری خانه ما در قرق مردان مسلح و خشمگین طایفه بیرانوند بود که به دفاع از مرتضی خان در حیاط اجتماع کرده بودند و بالای پشت بامها هم تعدادی از آنان با تفنگهایشان شانه به شانه هم سنگر گرفته و آماده شلیک بودند.
در این حین هوشنگ پسر بزرگ مرتضی خان که در آن زمان هفده ساله بود با شور و حرارت زیادی در فعالیت و آمد و رفت بود... در آن فضای پراضطراب و هیاهو با پیشنهاد عده ای از افراد که در صحن حیاط موضع گرفته بودند از حیاط همسایه نردبان گذاشتند که ما بچه ها و مادرم را از آن محل خارج کنند. مادرم به مرتضی خان اصرار میکرد که او هم همراهمان بیاید اما او نپذیرفت و گفت: 《این همه مردان طایفه به خاطر من خودشان را به خطر انداخته و سینه شان را سپر گلوله های نظامیان کرده اند و آن وقت من فرار کنم؟ نه همینجا می مانم.》پس از دقایقی ما را با همان نردبان به بیرون منتقل کردند و به منزل اقواممان رفتیم.
در تماس تلفنی که مسئولان با تهران گرفته بودند اینطور گزارش داده بودند که تعداد افراد بیرانوند که به دفاع از مرتضی خان اجتماع کرده اند خیلی زیاد است و در صورت درگیر شدن ارتش و دست به اسلحه بردن دوطرف تعداد زیادی کشته خواهند شد و احتمال بروز اغتشاش و ناآرامی در شهر خرم آباد زیاد است.
یادهای ماندگار- فریده کمالوند-ص 22،23،24
تنظیم:مظفر زیدعلی بیرانوند

جانکه صیادی (سالاری)


مرحوم جانکه صیادی(سالاری)زاده۱۲۶۵وفات۱۳۵۴ از بزرگان و کدخدایان معروف لرستان که همراه و همگام با بزرگان بیرانوند و خوانین زینبی بوده است.

ایشان در زمان به قدرت رسیدن رضاخان و تلاش حکومت مرکزی برای اثبات قدرت خوددر اوایل قرن ۱۳ هجری شمسی که به ناحیه لرستان نیرو اعزام کرد تا بر آن مسلط شود همراه و همگام با خوانین و ایل بیرانوند که در آن زمان اتحاد و همبستگی بین آنها برقرار بود با توجه به اینکه با ورود لشکر رضا خان به لرستان و ایجاد مزاحمت و آزارو اذیت مردمان عشایر و ایل بیرانوند تاب و تحمل خود را از دست داده ودر برابر لشگر رضا خان مقاومت و ایستادگی به عمل آورند در همان سالی که حکومت قصد ورود به لرستان را داشت مردم لرستان بخوصوص خوانین و ایل بیرانوند به همراه بسیاری از طوایف با غیرت لرستان در اولین مصافی که در سال ۱۳۰۳در جنگ تنگه زاهد شیراتفاق افتاد به طوری که با فرمان جهاد سران ایل بیرانوند و دیگر طوایف از سراسر منطقه لرستان که عمدتا از پشتکوه بودند به تنگه زاهد شیرخود را رسانیده بودند و دلاوران در مقابل لشکر غرب ایستادگی کردند .

ایشان ک در آن زمان برای مقابله با ورود لشگر غرب به لرستان (تنگه زاهد شیر )آماده می شدند یک روز قبل واقعه به همراه عده ای از مردان دلیر و شجاع همچون:۱-محمد خان (مخو)۲-اسد۳-قیانی۴-کریمخان شهرتین مصطفی وند۵-جانعلی چغلوند و چند نفر از زبدگان شبانه از تنگ و به دور از چشمان سربازان که در آن زمان تنگه را پست بندی کرده بودند و به کسی اجازه نمی دادند از آن عبور کند و این افراد به هر نحوی از آن تنگه عبور داده و خود را به منطقه ده پیر رسانیده و شب را در همان محل دقیقا روستای ده نوروز سپری کرده و همزمان با سپیده دم به سمت ارتفاعات کمر سیاه پیمایش نموده و به محل مذکور (تنگه زاهد شیر)رسیدند.

در همان زمان اولیه قوای غرب متوجه حضور نامبردگان در شمال تنگه میشوند ودر سپیده دم درگیری شروع می شود و با گشودن آتش دو طرف در گیری سختی در ارتفاعات تنگه شکل می گیرد و چون تمام ایل در این منطقه حضور به عمل آورده بودند از طرف منطقه کمالوند به طرف تنگه زاهد شیر شروع به آتش نمودند به طوری که تمام پست بندی های اولیه توسط عشایر و ایل بیرانوند فتح می شود در این روز بسیاری از نیرو های لشگر غرب کشته و تعداد کمتری از عشایر مجروح گردیده می شوند به دلیل اشنایی و سنگر بندی مناسب .


در همین درگیری مرحوم کدخدا جانکه از ناحیه دست مجروح گردیده و بعد از اتمام جنگ همراهان وی برای مداوای ایشان از محل مذکور خارج شده و به منطقه هرو بیرانوند می روند.

سرانجام نیروهای غرب با توجه به رشادت های ایل بیرانوند و دیگر طوایف لرستان توانستند به شهر خرم اباد مسلط شوند .اما این تسلط باعث نشد نارضایتان به حکومت ار تلاش دست بر دارند همچون ایشان که پس از مداوای خود دست از تلاش بر نداشته به طوری که شواهد و قرائن گواه براین داشته اند که کدخدا جانکه در چندین جنگ مذکور مانند :دُم سرخ کوهدشت-جنگ دلیچ شرکت داشته و هرگز نسبت به سرزمین مادری و عهد و پیمان برادری که با سران ایل بیرانوند بسته بود با توجه به سختی هایی که در این مدت تحمل کرده همچون دوبار تبعید به سرزمین خراسان که بار اول در سلطان آباد اراک فعلی به هر نحوی از دست سربازان گریخته و به سمت زادگاهش روانه می شود و به دوستان و هم کیشان خود می پیوندد و بعد از مدتی با توجه به مراجعه معتمدین دولت مرکزی و شخص ابوطالب بارانی بیرانوند ارائه تامین نامه برای ایشان مبنی بر عفو و بخشش عمومی برای یاغیان و ناراضیان دولت راضی شوند که خودرا تسلیم دولت مرکزی کرده و از این به بعد آزاد زندگی کنند .

ولی طبق قول و قراری که برای تامین نامه ایشان قرارداده بودند بر خلاف آن عمل کردند و وی را در محل پادگان نظامی ک در محلی به نام هولاندشت  می باشد وی را در سال 1308 به همراه بسیاری از بزرگان و مبارزان ایل بیرانوند دستگیر و به تربت جام تبعید می نمایند.

 این کار برای این بود که مقداری از وضع متشنج آن زمان لرستان را بکاهند ولی هزاران کیلو متر دورتر از سرزمین مادری باعث نشد یک لحظه از فکر برگشت به لرستان را فراموش کند  .

در بهار ۱۳۰۹پس از مدت ۶ ماه تبعید کمر همت را بسته و قصد سفر به دیار خود نموده و با توجه به سخت گیری هایی که در آن زمان برای تبعیدی ها در نظر می گرفتند ایشان توانستند شجاعانه و برداشتن مقدار توشه ای از دست نیروهای نظامی فرار کند و راهی دیار خود شود .

شاید در آن زمان برای هیچ کس قابل تفهم

Salari:

و درک نبود که کسی بتواند به راحتی راه برگشت را به لرستان پیدا کرده و راهی این دیار شود زیرا تمام کسانی که تبعید می بودند چشمان انها را بسته و حرکت می دادند مبادا کسی قصد برگشت را داشته باشد .

ولی ایشان با وجود تمام سختی هایی که دولت انجام داده بود مجبور شد شبانه قصد مراجعت نماید شاید برای خواننده جالب باشد شبانه چطور؟؟

زیرا در روز امکان پیمایش وجود نداشت چون ممکن بود به دست سربازان و نظامیان افتاده و دوباره گرفته شوند .

ایشان کل مسیر را شبانه و با توجه به تعاریفی که بزرگان در تبعید بودند برای ایشان گفته بودند که چگونه از روی ستارگان می تواند به لرستان برگردد ایشان از تجربه ی آنان استفاده کرد و به سمت لرستان حرکت کردند.

ایشان شبانه و با شتاب و عجله فراوان به سمت لرستان در حرکت بوده و تا چندین شب و قبل از رسیدن به محل خار ورامینک عبور از کویر برای هرکسی پر از سختی و مرارت فراوان میباشد

در این هنگام ایشان متوجه وجود یک اسب در آن منطقه میشود سپس به هر نحوی آن اسب را گرفته و بر آن سوار میشود ودر سپده دم شروع به حرکت کرده و بر آن تاخت تا نزدیکی غروب طول کشید که از آن محل سخت و بیابانی عبور کند سپس اسب را رها نموده و قصد استراحت در همان منطقه را دارد که نزدیک به یک تپه بوده است حرکت میکند.

در این زمان یک افسر نظامی که در حال گشت بوده برخورد کرده و به ایشان فرمان ایست میدهد و ایشان را از ادامه راه باز میدارد سپس از وی سوالاتی میپرسد که اهل کجایی ،اینجا چکار میکنیو به کجا میروی وی از فرد نظامی درخواست میکند که بنده یک فرد عادی می باشم و در حال برگشت به خانه خود میباشم ولی آن افسر نظامی که ظاهر و هیبت ایشان را برانداز میکند به وی چندین دشنام داده که شما یک فرد عادی نیستید و باید شمارا دستگیر کنم.

در این هنگام این فکر به ذهنش مرسد که اگر این نظامی تیر در خشاب داشته باشد حتما با عکس العمل من تیر رها کرده و به هر نحوی من را تسلیم می نماید ولی اگر تیر در خشاب نداشته باشد و به فاصله ای که تیر در خشاب بگذارد بهترین فرصتی هست که با او درگیر شود و در آنجا قدرت بدنی و چابکی شخص است که تصمیم گیرنده است که چه کسی تسلیم میشود.

ایشان با افسر درگیر میشوند و اورا تسلیم خود نموده و به این فکر می افتد که اگر اورا رها کند صد در صد آن شخص خواهد رفت و به تمام پست های نظامی را خبر دار میکند و اگر اورا با اسحله بکشد ممکن است ساعاتی دیگر نظامیان یا اهالی آن منطقه برسد در این لحظه به نظرش میرسد که بهترین راه خفه کردن وی توسط تَسمه تفنگ می باشد و ایشان این کار را انجام میدهد و ان افسر را پس از کشتن در همان محل دفن می کند.

 

سپس تجهیزات افسر نظامی را برداشته وبه حرکت شبانه خود ادامه داده و ظرف مدت ۲۰ شب پیاده روی وی از تربت جام به لرستان می آید.


وی پس از استراحت از این سفر طولانی دوباره به دوستان خود پیوسته و دوباره شروع به مبارزات علیه نیروهای رضا خان میکند در این زمان فرماندهی مبارزان ایل بیرانوند بر عهده علی رضاخان نصراله خان یدالله خان بیرانوند بوده است.

در تابستان ۱۳۱۰ کدخدا جانکه با دسته بیست نفری خود که در تنگ شبیخون کمین کرده بودند در این هنگام اتومبیل فرماندهان نظامی که پیش قراول یک ستون نظامی بوده اند که به سمت خرم اباد در حرکت بوده اند آتش گشودند و آنان را از ادامه مسیر باز میدارند و فرماندهان نظامی که تعدادشان ۴ یا ۵ نفر بوده اند دستگیر کرده و به سمت کوه کمر سیاه حرکت داده . از جمله رجل سیاسی و افسران ارتش که کدخدا جانکه و همراهانش در تنگه شبیخون خرم آباد دستگیر کردند میتوان به: ۱-سرلشکر فضل الله همایونی۲-سرهنگ باقر خان۳-پیشکار دارایی۴- موثقی اشاره داشت.

افراد مشارالیه را به منطقه ای امن برده و به مدت 12 روز پنهان کردند به طوری که ستون نظامی که پشت سر آنها عازم خرم آباد بوده وقتی از واقعه مطلع میشوند تمام دامنه کوه را زیر آتش قرار داده و به جستجو پرداختند ولی هیچ اثری از آنان یافت نکرده بودند.

پس از آرام شدن منطقه و بازگشت ستون نظامی افراد نامبرده را در چندین محل امن پنهان میکنند تا اینکه افرادی از طرف دولت از کدخدا جانکه و همراهان می خواهند که خواسته خود را در قبال آزادی این چهارتن به آنان بگوید.

در آن زمان برخی سران ایل بیرانوند از جمله علی رضا خان و نصرالله خان در زندان قصر تهران محبوس بودند و ایشان از این فرماندهان تقاضای آزادی علی رضا خان و نصرالله خان را کرده و دادن تامین نامه برای خود و همراهانش میشود.

سپس به واسطه ی معتمدین منطقه و سادات نامه ای از فرماندهان نظامی به دولت مرکزی داده میشود که با آزادی سران ایل بیرانوند موافقت شود که این کار صورت میگیرد وآنان از زندان قصر آزاد شدند و سپس مراحل آزادی فرماندهان نظامی فراهم شد و آن ها هم آزاد شدند ولی به دلیل قول شرفی که معتمدین محل و نایب الحکومه منطقه به کدخدا جانکه و همراهانش داده بودند که  تامین نامه آن هارا خواهند گرفت پس از آزادی فرماندهان به قول خود عمل نکرده و ایشان و همراهان را به هر ترفندی به دست نیروهای دولتی سپردند و پس از تشریفات نظامی که توسط شخص سپهبد امیر احمدی از وی و همراهانش به عمل آورد با توجه به اینکه سپهبد فردی غضبناک و چهره ای خشمگین داشت و کسی یارای بحث و گفت و گو با ایشان را در حالت عادی نداشتند چه رسد به حالتی که که به او گزارشات  متعدد از اقدامات وی و همراهانش به گوش او رسانیده یا مکتوب نوشته بودند.


در این زمان وقتی سپهبد از کدخدا جانکه باز جویی میکند و تمام ماجرا را به درستی و بدون کم و زیاد را از اویل تا آخر برای او شرح میدهد و دلیل مخالفت وی و همراهانش را به درستی از زبان او میشنود سپهبد به ایشان می گوید بخدا قسم اولین کسی که در اینجا باید اعدام میشد شما بودید ولی به دلیل اینکه تمام اعمالی را که انجام داده اید بدون کم و کاستی و هیچ ترسی بیان نموده اید شما از طرف بنده و دولت مرکزی تامین نامه خواهید گرفت و از این تاریخ به بعد هیچ گونه مزاحتمی از طرف دولت برای شما ایجاد نخواهد شد و این گونه هم شد.

سپهبد امیر احمدی به ایشان پیشنهاد املاک مهمی از قبیل سراب یاس و کره گاه و سراب دارا و... را داد اما مرحوم جانکه پیشنهاد سپهبد را نپذیرفت و به واسطه زندگی قبلی در ده پیر و وجود آشنایان و فامیل ها در منطقه مزبور از سپهبد ملک ده پیر را را خواستار شد. بنابراین سپهبد امیراحمدی  منزل مسکونی در روستای میرآباد واقع درمنطقه  ده پیر خرم آباد برای ایشان خریده و ایشان بر اساس سند دولتی بر زمین های کشاورزی آنجا دستیابی پیدا میکند و مشغول کشاورزی میشود.

کدخدا جانکه صیادی در زمستان سال ۱۳۵۴  در سن ۸۹ ساگی دار فانی را وداع کرده و در همان منطقه به خاک سپرده میشود.

روحش شاد و یادش گرامی


امان اله بارانی بیرانوند

 مرحوم امان اله بارانی معروف به (امان اله هادی یا بیرق دار) فرزند هادی سال 1270 خورشیدی در روستای دینار اباد بروجرد دیده بجهان گشود . در نوجوانی پدر را از دست داد تربیت 4 برادر و 2 خواهر را عهده دار گردید . در روستای وزیر اباد سکونت ورزید با اخذ زمین خالصه از دولت قاجار به کشاورزی اشتغال ورزید و مسولیت حفظ و نگهداری چند ابادی را با با حکم دولتی پذیرفت . با پدیداری جنگ  عالمگیر جهانی اول ورود قشون بیگانه و داخلی بکشور روستای وزیر اباد را ترک نمودهمراه و همپای سایر مردان ایل بیرانوند به جنگ و ستیز پرداخت . سال 1305 مستقل دسته و گروه سواره و پیاده تشکیل داد . سازو برگ تفنگ اسلحه طبل و شیپور بیرق پیشا پیش سواران و پیادگان توسط نوبت زنان اهنگ سوار ارام سوار پیاده سوار سوار  وقت جنگه نواخته میشد . در جنگ پونه با یک روز تاخیر شرکت نمود . با ورود ایشان و همراهانش با نواختن اهنگ جنگی در اوج کوه پونه اثر منفی بر روحیه قشون نطامیان دشمن گذاشت و در همان روز نظامیان از عشایر شکست سختی خوردن بطوریکه نیروهای نطامیان صد در صد کشته و متلاشی شدند . چند تن از دلاور مردان زبده عشایر هم در این جنگ کشته شدند و فرمانده نطامیان هم کشته شد. در جنگهای میانکوه هم نقش داشت.

در پاییز سال 1306 با جمعیتی از تیره بارانی بیرانوند به قیام علیمحمدخان امرایی در طرهان پیوست.....

 رابطه خوب عالی با مرحوم دوسته زیدعلی و جهانشاه زرینجو و سایر برادران دلاور مال اسد و مال قباد و مال سبزعلی و دهشاهین داشت . از رود سیمره و کبیر کوه بدون در گیری با نظامیان گذشت تا دشت عباس و منطقه مرزی عراق پیشرفت قصد خروج از کشور داشت ماموران عراقی وی و همراهان زیادی که ایشان را همراهی میکردند بخاک عراق راه ندادن بر گشت و درسال 1309 در ابدانان توسط تعدادی از بزرگان منطقه و پیشکاران کرد و سادات و توشمالهای ان محدوده سلام کار شدند. ودر روستای سراب باغ و باغ گل گل و سراب نقل سکونت ورزید و مشغول کشاورزی گردید .رقیبان و مفسدین منطقه از هر درب و شیوه گوناگون حیله و تزویر بکار بردن نظر دولتیان را نسبت به این مردان ازاده بی باک و مترس را بد بین با شکوایه و نامهای مستعا ر دولت در یک روز و ساعت مشخص دلاور مردان بارانی را در بخشداری ابدانان از انان دعوت بعمل امده بود و شیر مردان طایفه زیدعلی را دردره شهر دستگیر حرکت داده بخرم اباد اوردند و جمعشان 12 نفر بودند بعد چند روز زندانی و اعدام نمود وزن کودک پیرمردان از کار افتاده را هم از ان دومنطقه کوچ دادن بارانیها را در روستای میر احمدی بخش زاغه جای دادن و زیدعلی هارا در دو مکان یه قسمت روستای هولاندشت زاغه و تعدادی هم در روستای سراب دارایی بیرانشهر تبعید شدند.

نیک نامان تاربخ هرگز نمی میرن . بو دند در این جهان به یک عهد   خفتند دران جهان به یک مهد   خفتند بناز تا قیامت  بر خواست ز راهشان ملامت .   روحشان شاد

خسرو مهدی دخت (زیدعلی بیرانوند)

خسرو مهدی دخت (زیدعلی بیرانوند) فرزند بگرضا از بزرگان  نامد ار و شجاع طایفه زیدعلی بیرانوند که در جنگ های چریکی دهه چهل و پنجاه کبیرکوه و رنجه در کنار برادرش رضاخان از خود رشادت زیادی نشان داد چنانچه در وصف ایشان اشعاری سروده شد.

استاد صحبت الله معینی چاغروند

استاد صحبت الله معینی چاغروند

تولد:1295 خورشیدی خرم آباد

نام پدر : میرزا رحیم خان معین السلطنه

پدرش نایب الحکومه ی خرم آباد بود که در شهریور 1304 بهمراه 12 نفر از سران عشایر لرستان توسط سرلشکر حسین خزاعی در بروجرد به دار آویخته شد.

استاد تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانه شروع،سپس در دارالتربیه عشایری و مدرسه آلیانس خرم آباد ادامه تحصیل داد.

شهریور ماه 1311 به استخدام اداره دارایی (مالیه) درآمد و در زادگاهش خرم آباد بخدمت مشغول گردید.

سال 1329 به تهران منتقل وبه ریاست اداره ی دارایی منطقه شمیرانات منصوب شد.

ابتدا به معاونت و سپس به ریاست حسابداری اداره کل ثبت احوال رسید.

بعد از آن ذی  حساب و رئیس کل حسابداری سازمان غله ی کشور منصوب شد.

متعاقب آن  ذی حسابی طرح های عمرانی وزارت آموزش وپرورش را عهده دار گردید.

سال 1356 بازنشسته شد.

استاد معینی در کنار مشاغل اداری وفعالیت های  سیاسی به کار شعر وشاعری و نوشتن مطالب و مقالات در مجلات و نشریات ، فعالیتی گسترده و مستمر داشت.

با عضویت در انجمن ادبی گلستان سعدی،با شاعران ونویسندگان مطرح ایرانی انس والفت گرفت که همین امر او را در زمره ی فعالان این عرصه قرار داده بود.

چهره ی ادبی و سیمای هنری وی ، در سایه ی کارهای سیاسی اش تا حدی پنهان مانده بود.

سال 1325 خورشیدی دفتر شعری از وی به کوشش عبدالحسین خرمی به چاپ رسید.

مجموعه شعری نیز از ایشان با عنوان "مشتاق دیدار" در سال 1380 توسط انتشارات افلاک چاپ شد.

کتاب "رویا " نیز در سال 1388 توسط انتشارات  شاپورخواست چاپ شد.

استاد در بسیاری از موارد با استفاده از وجاهت اجتماعی ونفوذ اداری رافع مشکلات مردم لرستان بود.درب خانه اش همواره به روی مردم به ویژه نیازمندان و درماندگان باز بود.با رویی گشاده وسخاوتی مثال زدنی از هیچ کوششی برای رفع مشکلات آنها دریغ نمی ورزید.

استاد معینی اولین انجمن لرستانی های مقیم تهران را قبل از انقلاب درتهران پایه گذاری کرد وتا بعد از انقلاب همچنان باقی بود تا اینکه سال 1378 انجمنی جدید در تهران پا گرفت.کتابخانه ای بالغ بر شش هزار کتاب از وی بجا مانده که وقف انجمن لرستانی ها گردید.

از طرف مردم خرم آباد کاندیدای نمایندگی مجلس شد که با داشتن اکثریت آرای مردمی بدلیل مخالفت دولت وقت موفق به عضویت در مجلس شورای ملی نگردید.

استاد معینی چاغروند ادیب،شاعر وسیاستمدار لرستانی پس از عمری تلاش در کمال نیکنامی بتاریخ 26 اسفند 1385 در تهران درگذشت.

براساس وصیت نامه اش پیکر آنمرحوم به شهر خرم آباد منتقل و در بهشت دوازدهم قبرستان خضر بخاک سپرده شد.

پ.ن : در آخرین دیداری که با استاد داشتم درگردهمایی برای تشکیل هیات دیره انجمن لرستانیها در منطقه 5 تهران بود که بعنوان مهمان وموسس اولین انجمن لرستانیها حضور یافتند واز ایشان به پاس چندین دهه فعالیت اجتماعی تقدیر شد و مورد استقبال حضار قرار گرفتند.

گفتگو با بانو سلطنت اعظمی درمورد پدرش علیرضاخان اعظمی فرزند ارشد علیمردان خان که در سال در سال 1314 در تهران اعدام شد

دفاعیات علیرضاخان اعظمی پیش از اعدام در سال 1314 تهران...

گفتگو با زنده یاد بانو سلطنت اعظمی درمورد پدرش علیرضاخان اعظمی فرزند ارشد علیمردان خان که  در سال 1314 در تهران اعدام شد...

علیرضا خان اعظمی مردی فراتر از زمان...

زنده یاد بانو سلطنت اعظمی بیرانوند فرزند علیرضاخان و نوه علیمردان خان بیرانوند و مادر فریده اعظمی ،فرخنده ، فریدون،فرشته، محمد، رخشنده و دخترعموی دکتر هوشنگ اعظمی میباشد.


دانلود فایل پی دی اف این گفتگو از لینک زیر:



http://s4.picofile.com/file/8287896626/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88_%D8%A8%D8%A7_%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88_%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%86%D8%AA_%D8%AF%D8%B1%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%D8%AF.pdf.html

حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند


حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند یکی از جمله کدخدایان بنام وشناخته شده لرستان وازخدمتگزاران صدیق  وخوشنام ایل بیرانوند٬فردی مصلح ومومن وأمینی باغیرت وبا تعصب که هیچگاه مصلحت اندیشی نکرده ودر نزاع های محلی تنها جانب حق را گرفته وبدین سبب در میان طوایف مختلف استان قابل احترام و حضورش پیام آور صلح وآشتی در میان مردم غیور لرستان به ویژه ایل بزرگ بیرانوند محسوب می شد.

اخلاق پسندیده وخلق خوش ایشان نه تنها در میان مردم بلکه در مجامع قضایی زبانزد بود٬زیرا وساطت وپا در میانی ایشان موجب صلح وآشتی های فراوان گردید٬که از آن جمله به نامه دادگاه انقلاب و خطابه امام جمعه وقت اوایل انقلاب حضرت آیت الله سیدمحمد نقی شاهرخی در خرم آباد که فرموده بودند:اگر لرستان چند نفرکدخدای خیرخواه وبی غرض همچون حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند داشته باشدمطمئنا شاهدآرامش وآسایش بجای نزاع و درگیری خواهیم بود٬مثالی بارز درشخصیت بی بدیل نامبرده است.

ازامورخیر ایشان میتوان به:

عضو هئیت امنای منطقه اسدآبادی٬در واگذاری زمین مسکونی به مستضعفین در دو قسمت اسدآبادی جنب پادگان۰۷ و کرگانه دراوایل انقلاب اسلامی می توان اشاره نمود٬مساعدت وتلاش در ساخت مسجدامام جعفرصادق(ع) اسدآبادی٬وبانی خیردرساخت مسجد امام رضا(ع) اسدآبادی و ساخت پل موسوم به اناری که حد فاصل بین منطقه شمشیرآباد واسدآبادی از کارهای عام المنفعه ایشان می باشند.

روحش شاد و یادش گرامی










نامه دادگاه انقلاب به حاج سرتیپ زیدعلی بیرانوند

حاج صادق دارایی زاده

ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺯ نامداران ﻭ ﺍﺯ بزرگترین ﺧﻴﺮﻳﻦ ﺧﺮﻡ_ﺁﺑﺎﺩ و لرستان

ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1355 ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺷﺶ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻭ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ ﻛﻪ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻛﺮﺩ . ﺩﺭ ﺍﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺟﻬﺖ ﻋﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﺷﺮﻕ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﻘﺖ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﺍﻳﻦ ﭘﻞ ﻛﻤﻚ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺮﺩ . ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩﺍﺭﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﻛﺎﻣﻞ ﭘﻞ ﺣﺘﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ . ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﺭﺷﻜﻪ ﻭ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﺮﺩ ...

ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻭﺗﺤﺴﻴﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻤﻚ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﭘﻞ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﻛﺮﺩ .

ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺣﺎﺝ ﺻﺎﺩﻕ ﺩ ﺍﺭﺍﻳﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ :

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﯽ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺩﺍﺭﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﮔﻠﻪﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺧﯿﺮﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻪ ﻣﺸﺎﺭﮐﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺘﻤﻮﻟﯿﻦ ﺷﻬﺮ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺒﺮﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﯿﮑﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻣﺘﺄﺳﻒ ﻣﯽﺷﻮﻡ . ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﻬﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻣﺘﻤﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺄﺳﻘﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﻮﻝﺷﺎﻥ ﺑﺮﮐﺘﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺤﺚ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﺩﻡ ﻣﺎﻝﺍﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﯿﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺳﺎﺧﺘﻪﺍﯾﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ . ﻣﺎ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﺠﺎﺕ ﻭ ﺷﺮﮐﺖﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .

ﺗﻨﻈﯿﻢ : مظفر زیدعلی بیرانوند

حاج علی اصغر خرم آبادی

 ﻋﻠﯽ ﺍﺻﻐﺮ ﻧﺎﺻﺮﯾﺎﻥ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺮﯾﻦ و نامدار ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻣﯿﻦ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ و تاریخ لرستان ﻫﺴﺘﻨﺪ .

ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﻮﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻡ ﺍﺑﺎﺩ بسیار ناراحت  ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻑ ﺑﻪ ﻏﯿﺮﺗﺶ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺯ ﺍﺏ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﻥ ﻣﺴﯿﺮ ﭘﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1333 ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﻞ ﺣﺎﺟﯽ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﭘﻞ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﻭ ﺷﻤﺎﻝ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ .

ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﯾﻢ .

ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ .

ﻫﺮ ﮔﺰ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﺍﻧﮑﻪ ﺩﻟﺶ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ

ﺗﺘﻈﯿﻢ : ﻣﻈﻔﺮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ

جهانشاه خان زرینجو زیدعلی بیرانوند سرداران بزرگ لرستان


ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ خان ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺁﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺲ  سالها مبارزه با حکومت فاسد قاجار و بیگانگان روس و انگلیس در جنگ جهانی اول و11 ﺳﺎﻝ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻭ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺳﺎﻝ 1310 ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﺠﺴﻤﻪ ‏( ﺁﺯﺍﺩﯼ ‏) ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪﻧﺪ .

ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ نایب ﻣﺤﻤﺪﺷﺎﻩ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ و گل آفتاب خان زیدعلی شیرزن تاریخ میباشد. 

محمدشاه زیدعلی پدر جهانشاه  ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺷﻮﺭﺵ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮر ﻇﻞ ﺍﻟﺴﻠﻄﺎﻥ ﮐﻮﺭ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﺷﺪ . 

ﻣﺎﺩﺭ  جهانشاه ﮔﻞ ﺁﻓﺘﺎﺏ خان زیدعلی نام داشته ﺍﺯ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﺮﺯﻧﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺳﺮﺩﺍﺭﯼ ﺷﺠﺎﻉ ﻭ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﺎﻭﺭﯼ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﮐﻢ ﻧﻈﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻟﺮ ﻭ ﮐﺮﺩ ﮔﺮﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺟﻨﮕﺠﻮﯾﯽ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭﺷﺘﯽ ﻫﯿﮑﻠﺶ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯽ ﺭﻗﯿﺐ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﺳﺐ ﺯﯾﺮﭘﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﺳﺐ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺷﯿﺦ ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .

ﺍﺯﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﭼﻬﺮﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻗﺒﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﻓﺸﻨﮓ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﻭ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮ ﺩﻭﺷﺶ ﻭ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮ ﮐﻤﺮﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮﺍﺳﺐ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﺼﺎﯾﻞ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻭ ﺟﻨﮕﺎﻭﺭﯼ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻧﺶ , ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺟﻠﻮﻩ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻞ ﻭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩ ﻋﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﺹ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ .

ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﭘﻮﺳﺖ ﺁﻫﻮﮐﻪ ﺟﻠﺪ ﺁﻥ ﺳﺮﺥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﻋﺮﺏ ﻫﺎ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ . ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ "ﺟﻠﺪ ﺳﺮﺥ" ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﮔﻞ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﮔﻠﯽ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻗﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺩﺭ ﻣﺸﻬﺪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ .

ﻃﯽ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1295 ﮐﻪ ﺭﻭﺱ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﯿﻼﺧﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻠﯿﻤﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﻬﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻞ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺩﺍﺭﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ.

ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1299 ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻗﻠﻌﻪ ﺗﻨﺠﻮﺭ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻋﻠﯿﻤﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻭ ﺷﯿﺨﻌﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺿﺮﺑﺎﺕ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺣﻤﺪ ﺁﻗﺎ ﺧﺰﺍﻋﯽ ﻭ ﻓﻠﯿﭗ ﺍﻑ ﺭﻭﺳﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺍﻭﻝ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﯿﺮ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺳﺎﻝ 1302 ﻭ ﺟﻨﮓ ﺩﻭﻡ ﺯﺍﻫﺪﺷﯿﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ 1303 ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﻗﺮﺍﻗﻼﻥ ﺁﻥ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺷﺎﺩﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ .

ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺳﺎﻝ 1304 ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﯿﻦ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺳﺮﺗﯿﭗ ﭘﻮﺭﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺮﺯ ﻭ ﻟﻨﮕﺮ ﻭ ﺗﻨﮕﻪ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﮐﺒﯿﺮ ﮐﻮﻩ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﻥ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻭ ﯾﺎﺭﻧﺶ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﻣﻦ ﭘﺸﺘﮑﻮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺑﯿﮓ ﺭﺿﺎ ﺻﯿﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﯿﺮﺯﺍﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﮐﻮﻩ ﮐﯿﺎﻻﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ .

ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺎﻝ 1305 ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻮﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﮐﻤﮑﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ

ﺩﺭ ﮐﺒﯿﺮ ﮐﻮﻩ ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺖ . ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭﯼ ﻭ ﻓﻮﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺑﻠﻮﭺ ﺑﻪ ﮐﻤﮑﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭﯼ ﻭ ﻓﻮﺝ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻬﻠﮑﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ .

ﺩﺭ 27 ﺗﯿﺮﻣﺎﻩ 1306 ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﻭﻟﯽ ﺁﻗﺎ ﺧﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﺍﺣﻤﺪﯼ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺳﭙﻬﻮﻧﺪﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ایمانعلی زیدعلی ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﮓ ﺭﺿﺎ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ ... ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﭘﻮﻧﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ .

ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﻓﺘﺤﯽ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺎﭘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺍﺯ ﺗﯿﺮﻩ ﭼﺮﻣﺎﺭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺗﻘﯽ ﺧﺎﻥ ﺳﭙﻬﻮﻧﺪ ﺭﺋﯿﺲ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺳﭙﻬﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﻓﺘﺤﯽ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ .

ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺳﺎﻝ 1306 ﺳﺘﻮﻧﯽ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺑﻠﻮﭺ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻪ ﺍﻓﺮﯾﻨﻪ ﻭ ﺁﺑﺴﺮﺩ ﺣﺪﻭﺩ 14 ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻻﮔﺮﯾﻮﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺳﺘﮕﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ ﻣﺤﻤﺪﻣﯿﺮﺯﺍﺧﺎﻥ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﺳﺮﺗﯿﭗ ﺷﺎﻩ ﺑﺨﺘﯽ ﺑﺎ ﻗﻮﺍﯾﺶ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺑﻠﻮﭺ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﻭ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ . ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺑﻠﻮﭺ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ .

ﺩﺭ 17 ﺁﺑﺎﻥ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ 1306 ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﻥ ﻏﻀﻨﻔﺮﯼ ﺍﻣﺮﺍﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﺭﺷﺪ ﻧﻈﺮﻋﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﺍﺷﺮﻑ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺭﺩﻭﯼ ﺷﺎﻩ ﺑﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ 17 ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺁﺫﺭﻣﺎﻩ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﮔﺮﺯ ﻭ ﻟﻨﮕﺮ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﺑﻪ ﻋﻠﯿﻤﺤﻤﺪﺧﺎﻥ ﺍﻣﺮﺍﯾﯽ ﭘﯿﻮﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﻋﻠﯿﻤﺤﻤﺪﺧﺎﻥ ﺍﻣﺮﺍﯾﯽ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻃﺮﻫﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﺮعلیوند ﻭ ﺁﺯﺍﺩﺑﺨﺖ ﻭ ﺍﻣﺮﺍﯾﯽ ﻭ ... ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻧﺪ .

ﺩﺭ 12 ﺩﯼ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ 1306 ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻣﻤﯿﻮﻧﺪ ﮐﻮﺷﮑﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺟﻤﻌﺎ ﺣﺪﻭﺩ 200 ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﻬﺖ ﺟﻨﮓ ﻭﻏﺎﺭﺕ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺯ ﮐﻮﻫﺪﺷﺖ ﻋﺎﺯﻡ ﺩﻟﻔﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﻏﺎﺭﺕ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻪ ﮔﺎﻭ ﺷﻤﺎﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺟﺰﺋﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺳﺮﮔﺮﻓﺖ . ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺶ ﺻﺒﺢ 15 ﺩﯼ ﻣﺎﻩ ﺷﻮﺭﺷﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺏ ﭼﮕﻨﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻃﻮﻻﺑﯽ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻓﻮﺝ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺧﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪﻧﺪ . ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﮐﻮﻩ ﻣﭙﻞ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﻮﺭﺷﯽ ﻫﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮐﻮﻩ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺟﻨﮓ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ . ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺷﻮﺭﺷﯿﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻏﺎﺭﺗﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻨﺪ .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻃﺮﻫﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﻭ ﺳﯿﻤﺮﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ .

ﺩﺭ 17 ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎﻩ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﻣﺤﻤﺪﻣﯿﺮﺯﺍﺧﺎﻥ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﻭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺑﺎﺭﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﭘﻞ ﮔﺎﻭﻣﯿﺸﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻗﻮﺍﺏ ﺍﻋﺰﺍﻣﯽ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﮐﻨﻨﺪ . ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺟﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﯿﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺳﺘﻮﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺗﺤﺖ ﺍﻣﺮ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﻣﻬﺪﯼ ﻗﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺎﻭﻣﯿﺸﺎﻥ ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﻭ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﻭ ﮔﺮﺯ ﻟﻨﮕﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . ﮐﻪ ﮔﺮﺯ ﻟﻨﮕﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺗﺼﺮﻑ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﻣﺘﻮﺍﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﺑﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ . ﻣﯿﺸﻮﺩ .

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺢ

ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ .

ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺑﻠﻮﭺ ﺑﺎ ﻗﻮﺍﯼ ﺷﺎﻩ ﺑﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺵ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺧﺎﻥ ﺍﻋﻈﻤﯽ ﻧﺼﺮﺍﻟﻠﻪ ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﮐﺮﺧﻪ ﻏﺮﻕ ﻣﯿﺸﻮﺩ .

ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ 1307 ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻋﻠﯿﻤﺤﻤﺪﺧﺎﻥ ﻏﻀﻨﻔﺮﯼ ﺍﻣﺮﺍﯾﯽ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺭﯾﺎﺳﺖ ﻟﺸﮑﺮ ﻏﺮﺏ ﺍﺯ ﺷﺎﻩ ﺑﺨﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﭙﻬﺒﺪ ﺍﻣﯿﺮﺍﺣﻤﺪﯼ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1307 ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﮔﺮﻣﺴﯿﺮﯼ ﺑﯿﻦ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺍﻣﯿﺮﺍﺣﻤﺪﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯿﮕﺮﺩ .

ﺯﺑﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻧﯿﺮﻭ ﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ , ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1308 ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﮐﺸﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﻭﺩﺭ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﺒﯿﺮﮐﻮﻩ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ...

ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺮﻫﺎ ﻭ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻋﺪﻩ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﮐﻠﻪ ﺟﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﮔﺮﺯ ﻟﻨﮕﺮ ﻭ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﻭ ﺗﻨﮕﻪ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﻭ ... ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﯽ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ و ایمانعلی زیدعلی ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﺛﺮ ﺟﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ 1308 ﯾﺎﺭﯼ ﺟﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﯿﺮﻩ ﮔﻨﺠﻌﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻨﮕﻪ ﻣﺎﮊﯾﻦ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ . ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ‏( ﺟﺎﻧﺒﺸﺎﻩ ‏) ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﻭ ﻋﺪﻩ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ . ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ

ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺩﺧﯿﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮﯼ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ که در راس آنها ایمانعلی زیدعلی  بود ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻧﺪﮎ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ...

ﻃﺎﯾﻔﻪ ﮐﻠﻪ ﺟﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﮓ ﺷﺮﮐﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﮐﻠﻪ ﺑﺎﺩ ﻭ ﮐﻮﻩ ﻧﺸﯿﻦ بودند ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﻧﺸﺪﻧﺪ .


ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺮﮐﺮﺩﮔﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻭ ﺻﯿﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﯿﺮﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﻮﺭﺷﯽ ﺍﯾﻞ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﺼﻒ ﻣﻠﮏ ﺍﻫﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺪ .

ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺳﺎﻝ 1310 ﺩﺭ ﭘﯽ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﺘﺒﯽ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻧﺎﯾﺐ ﺍﻟﺤﮑﻮﻣﺖ ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻋﺒﺎﺳﻘﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺩﺭﻓﺸﺎﻥ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﻌﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﻧﺎﺩﻋﻠﯽ ﻣﯿﺮﻭﻟﯽ ﺩﺍﺭﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺣﯿﻠﻪ ﻭﻧﯿﺮﻧﮓ ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻟﺮ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﮐﺸﺎﻧﺪﻩ , ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪﺗﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺳﺮﺩﺍﺭﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺩﺭ

ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺳﺎﻝ 1310 ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﺠﺴﻤﻪ ‏( ﺁﺯﺍﺩﯼ ‏) ﺧﺮﻡ ﺁﺑﺎﺩ :

1- ﺟﻬﺎﻧﺸﺎﻩ خان ﺯﺭﯾﻨﺠﻮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻟﺮ ﻭ ﻟﮏ از تیره زرینجو

2- ﺩﻭﺳﺘﻌﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ از تیره رشید

3- ﻧﺎﺩﻋﻠﯽ خان ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ از تیره قجی

4- ﺩﺍﺭﺍﺏ خان ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ از تیره مه نظر

5- ﻣﯿﺮﻭﻟﯽ خان ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ از تیره منهوش 

ﻣﺘﻦ ﻭ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ : ﻣﻈﻔﺮ ﺯﯾﺪﻋﻠﯽ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ

پرویزخان اعظمی بیرانوند


مرحوم  پرویزخان اعظمی بیرانوند از بزرگان بیرانوند و برادرزاده علیمردان خان بیرانوند و فرزند شیرمحمدخان و پدر ﻓﺮﯾﺪﻩ، ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ، ﻓﺮﺷﺘﻪ، ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﻋﻈﻤﯽ و همچنین همسر سلطنت اعظمی(فرزند علیرضاخان ) بودند. پرویزخان اعظمی بیرانوند زندگی پرفراز و نشیبی داشتند و فرزندان و نزدیکان ایشان درصف مبارزان بزرگ با حکومت ها قرار داشتند و سالها در رنج و تبعید و زندان به سر بردند.

روحش شاد و یادش گرامی

متن: مظفر زیدعلی بیرانوند

یحیی بهرامی چگنی

مرحوم یحیی بهرامی چگنی از بزرگان و سخنوران طایفه چگنی

مرتضی فتاحی زیدعلی بیرانوند


مرتضی فتاحی زیدعلی بیرانوند

   مرتضی فتاحی فرزند مهرعلی در سال 1305 در کبیرکوه به دنیا آمد. زمان جنگهای طایفه زیدعلی با رضاخان پدرش مرحوم مهرعلی در کنار دیگر برادران زیدعلی در مقابل ظلم ها و بی عدالتی حکومت وقت ایستادگی نمود. بعد از آنکه بزرگان طایفه زیدعلی به پیشنهاد صلح رضاخان پاسخ مثبت دادند. و از کبیرکوه پایین آمدند و در دره شهر ساکن شدند. مرحوم مهرعلی به پیشنهاد رضاخان اعتماد نکرد و همچنان در کبیرکوه ماند. ولی رضاخان بدقولی کرد و  برخی از بزرگان زیدعلی را اعدام نمود.

مرحوم مهرعلی همچنان در کبیرکوه ماند و سپس به منطقه حنگه در پشتکوه رفت. مرتضی فتاحی از زمان نوجوانی یکی از غیرتمند ترین افراد ایل بود و هرگاه ظلمی می دید سکوت نکرد و در مقابل ظلم می ایستاد. بعد از سقوط رضاخان و بازگشت ایل از بجنورد . مرتضی فتاحی همواره در روزهای سخت در کنار ایل بود و تمام بزرگان زیدعلی به غیرت و دلسوزی او ایمان داشتند. نفرت مرتضی فتاحی و برادرانش از ظلم رژیم به حدی بود که تا پایان سقوط رژیم پهلوی و انقلاب سال 57 در کبیرکوه ماندند. و با شروع انقلاب در بهار سال 1358 به. روستای دولتشاهی کمالوند در بخش مرکزی خرم آباد مهاجرت نمود. 
و هم اکنون که پاییز 1395 است در خانه ای که قبلا به مرحوم آیت الله کمالوند متعلق بوده زندگی می کند. از صفات بارز ایشان ایستادگی در مقابل ظلم و غیرت و تعصب و ایمان قوی ایشان بود.

مرادخان امان الهی بهاروند



مرادخان امان الهی بهاروند از بزرگمردان و نامداران ایل بالاگریوه،طایفه بهاروند و لرستان

روحش شاد

صادق خان کدیور زیدعلی بیرانوند



صادق خان کدیور زرینجو زیدعلی بیرانوند فرزند کنی از بزرگان و نامداران ایل بیرانوند و لرستان. زحمات صادق خان کدیور جهت بازگشت دوباره زیدعلی ها به کبیرکوه و  ماژین در دهه 1320 قابل ستایش و کمک های ایشان به مردم ایل زبانزد است.

روحش شاد و یادش  گرامی

تتظیم:مظفر

طاهرخان همتی زیدعلی بیرانوند



طاهرخان همتی زرینجو زیدعلی بیرانوند فرزند کنی  از بزرگمردان مشهور طایفه زیدعلی که تلاش های ایشان جهت بازگشت طایفه زیدعلی بیرانوند به ماژین و کبیرکوه  در دهه 1320 ستودنیست. روحش شاد و یادش گرامی

تتظیم:مظفر

حسینقلی خان پاپی


حسینقلی خان پاپی بزرگمرد  ایل بزرگ پاپی  فرزند علیمرادخان پاپی. روحش شاد

شکراله زرینجو زیدعلی بیرانوند


شکراله زرینجو زیدعلی بیرانوند متولد ۱۳۱۹ یکی از بزرگان طایفه زیدعلی،  در سال 1320 به همراه خانواده و طایفه به لرستان بازگشت. ایشان در صلح و‌ سازش های  محلی نقش مهمی داشت.

حاج عباس سرشار

حاج عباس سرشار زیدعلی بیرانوند فرزند مرادجان  از بزرگان طایفه زیدعلی و بیرانوند متولد 1279 شمسی در برخی  درگیریها با نیروهای رضاشاه حضور داشت.

ایشان در سال ۱۳۰۸ به همراه طایفه زرینجو زیدعلی دستگیر و‌ بجنورد تبعید شدند و در سال ۱۳۲۰ دوباره به لرستان برگشتند. در جریان بازپسگیری ماژین نیز شرکت داشت.

سرانجام وی در بامداد روز سه شنبه دهم فروردین یکهزارو سیصدو نودو پنج دیده از جهان فرو بست و چشم امید به لطف جهاندار افروخت

روحش شاد و یادش گرامی


 


کسی که در این زمانه ماندگار است                     که همچون تو بزرگ و نامدار است

هنوز هم بعد تو همدوش ایلت                                 کور مینالد و نااستوار است

برآن کوه بلند سخت بنیاد                                             چه سنگرها که از تو یادگار است

در این ایام شادکامی کوچ کردی                               فلک هم در عزایت داغ دار است

اتابک شورابی دریکوند و سکندر امان اللهی بهاروند

اتابک شورابی دریکوند و  دکتر سکندر امان اللهی بهاروند دوتن از نامداران و بزرگان ایل بالاگریوه و لرستان

حاج شاهرضا عیسی زاده زیدعلی بیرانوند

مرحوم حاج شاهرضا عیسی زاده فرزند پاپی محمد از بزرگان طایفه زیدعلی و بیرانوند در منطقه حسینیه. روحش شاد

تنظیم:مظفر

سرتیپ حسن رضا کلانتر


سرتیپ حسن رضا کلانتر فرمانده لشکر 84 لرستان در دوران جنگ تحمیلی


سرتیپ حسن رضا کلانتری فرزند عزیزاله بهرامی متولد 1316/1/29 است. دوران ابتدایی در مدرسه پانزده بهمن خرم آباد و دوران متوسطه سه سال اول را در دبیرستان پهلوی گذراند و در شهر اهواز دیپلم گرفت. قبل از دیپلم وارد مدرسه نظام در اهواز شد. همزمان در ۱۳۳۲ دیپلم رشته ریاضی را گرفت. در سال ۱۳۳۶ وارد دانشگاه افسری (نظام) مدرسه نظام شد.

در زمان تیمسار محرابی رئیس آجودانی (کارگزینی) لشکر خرم آباد میشوند. بعد از مدتی به تهران انتقال میابد و با درجه سروانی فرمانده هنگ تهران می شود. سپس با درجه سرگردی در امتحانات ورودی دانشگاه جنگ قبول می گردد. از اولین افسرهای راه یافته به این دانشگاه میباشند. اما متاسفانه یک نفر تهرانی با درجه سرهنگی به جای ایشان پذیرش می شود. اعتراضات سرهنگ حسن کلانتری به جایی راه نمی برد. مجبور می شود ملاقاتی حضوری با فرمانده نیروی زمینی ارتش وقت تیمسار اویسی بگیرد. پس از گفتگوهای بسیار تیمسار اویسی به وی میگوید که علت جایگزینی او به جای شما تهرانی بودن ایشان است. در جواب به تیمسار اویسی میگوید: جناب تیمسار نمی دانستم بچه خیابان قزوین بودن در ارتش امتیاز محسوب میشود. پس از این مجادله تیمسار اویسی پذیرش ایشان را صادر می کند. بعد از طی دوره دانشگاه جنگ موفق به اخذ مدرک دکترای استراتژیک از دانشگاه می گردد. به زادگاه خود منتقل گردیده و به سمت فرمانده گردان ۱۳۹ تیپ مستقل خرم آباد انتصاب گردید. قبل از انقلاب به تهران منتقل می گردد. بعد از پیروزی انقلاب به شهرستان خرم آباد برگشته و به سمت فرمانده پشتیبانی تیپ ۸۴ خرم آباد منصوب میگردد. در اواسط سال ۱۳۵۸ بازنشسته میشود. بعد از گذشت یک ماه بازنشستگی و شروع جنگ بنا به اقتضای زمان دعوت به کار میشود. برای دفاع از آب و خاک وطن اسلامی با رویی گشاده می پذیرد و تیپ متفرق شده ی لرستان که هر بخش از ارکان وی به شهرهای ایلام پل کرخه دزفول و لشکر ۲۸ تقسیم شده بود را جمع و جور می کند دو نفر از نخبگان و دلاوران ارتشی که لرستانی بودند به نام های سرهنگ اسکندر بیرانوند و سرهنگ‌ هرمز احمدی چگنی را به معاونت خود برمیگزیند و به لشکر لرستان سروسامانی می دهد.

در عملیات های ذیل شرکت داشت: 

_آزادسازی شهر دهلران بدون تلفات نام عملیات دهلیز 

_طراحی عملیات گسترده فتح المبین با همکاری تیمسار ظهیرنژاد و سرهنگ صیاد شیرازی

در اواخر ۱۳۶۱ بیماری باعث ضعیف شدن جسم وی شده مجبور به درخواست استعفا می گردد. این درخواست با مخالفت شدید سپهبد صیاد شیرازی مواجه میشود. صیاد شیرازی نیت داشتند ایشان را به فرماندهی لشکر غرب به کردستان اعزام دارند اما به علت بیماری و ضعف جسمی، ایشان قادر به ادامه خدمت نبود.در سال ۱۳۶۲ خود را بازنشسته می کند. در فروردین ۱۳۷۵ روح پرتابش در کالبد تنش نگنجید و دار فانی را وداع گفت. ثمره ی زندگی وی سه فرزند؛ دو دختر و یک پسر می باشد.

زینت بخش سنگ مزارش سه بیت از استاد حمید ایزدپناه شاعر و محقق توانمند لرستانی بدین شرح است.

اندرین خوابگاه و بستر آن/ پدر مهر پروری خفته است...

مسیر لشکر شکن به صحنه رزم/ مهرآئین دلاوری خفته است...

ای خاک در چشم روزگاران باد/ زان که اینجا کلانتری خفته است...

برگرفته از کتاب تاریخ معاصر چگنی ص ۱۷۸ و ۱۷۹

تنظیم:مظفر

نادرخان بهاروند


نادرخان بهاروند معروف به نادر بساتبک از بزرگان مشهور بالاگریوه و لرستان

محمدحسین خان غضنفری امرایی

محمدحسین خان غضنفری امرایی فرزند امیراشرف شهردار و نماینده سابق خرم آباد که خدمات شایانی به شهر خرم آباد نمود.

جواد بارانی بیرانوند


.

مرحوم جواد بارانی بیرانوند از بزرگان و نامداران شجاع، مردمدار و مبارز که در کنار مبارزان  طایفه زیدعلی در نبرد طایفه زرینجوزیدعلی با حکومت  در جریان بازپسگیری ماژین در سالهای ۱۳۲۰  رشادت زیادی از خود نشان داد.  روحش شاد و یادش گرامی #لرستان #ماژین #بیرانوند #زیدعلی

حاج بارانی عیسی زاده زیدعلی بیرانوند



حاج بارانی عیسی زاده از بزرگان و نامداران  طایفه زیدعلی و ایل بیرانوند فرزند پاپی محمد  ساکن منطقه حسینیه. کمک های  حاج بارانی  در مشکلات متعدد طایفه زیدعلی از جمله  کمک های ایشان در نبردهای پشتکوه در دهه 1330  بر همگان آشکار است.

روحش شاد و یادش گرامی


تنظیم:مظفر زیدعلی بیرانوند

علی میرزا زیدعلی بیرانوند

علی میرزا زیدعلی بیرانوند فرزند چراغعلی و معروف به علی میرزا چراغلی از بزرگان و  نامداران مبارز طایفه زیدعلی و ایل بیرانوند  ایشان در نبردهای ایل بیرانوند با قاجارها و نیروهای رضاشاه از خود رشادت های فراوانی نشان داد. مرحوم علی میرزا تمام زندگی خود را صرف صلح و سازش بین مردم نمود. وی سخنوری توانا و مردی کاردان و سیاست مدار  بودند.

روحش شاد و یادش تا ابد جاودان

متن : مظفر زیدعلی بیرانوند

حاج علی مولا ابدالی چرمارن بیرانوند

مرحوم حاج علی مولا ابدالی"چرم آرن"از نیک نامان و معتمدین محلی و مبارزان ایل بیرانوندبود.او و برادرش مشهدی صید چرم آرن و عمویش علی حیدر در اکثرنبردهای  ایل برضد حکومت وقت"رضاخانی" حضور داشته اند.شیخه "شیخعلی خان "جلسه اتحاد طایفه محراب"چرم آرن،میخک،صفر،کوسه و زنجفیل" را به واسطه دوستی نزدیکی که با مشهدی صید داشت در منزل وی برگزار میکند و این طایفه بزرگ در تمام نبردها وی و علیمردان خان را را همراهی کردند..در نهایت مرحوم علی حیدر چرم آرن عموی حاج علی مولا ابدالی به همراه شیخه و دوازده نفر دیگر از یارانش در میدان آزادی خرم اباد به دار آویخته شدند و طعم خوش شهادت را چشیدند... حاج علی مولا ابدالی نیز که از مکنت مالی خوبی بهره مند بود تا پایان عمرش به مردمداری و انصاف در میان مردم زندگی کرد و در نهایت در سال 1372 با بیش از یک قرن زندگی دارفانی را وداع گفت...

روحش شاد و یادش گرامی

زین العابدین خان مرادی بیرانوند

عالیجناب سرهنگ زین العابدین خان مراد بیرانوند از عجایب افراد تاریخ لرستان بود که از حیث سیاست مداری خط و سواد همتای نداشت. وی برادر کوچکتر سرادر مشهور ملک احمدخان بیرانوند است که در خونخواهی از برادر رشیدش ایلات مذکور در قتلش را بشدت تنبیه کرد و سرهنگ زین العابدین خان در کنار اینکه ریس ایل بیرانوند بوده از جمله مشاهیر لر هم بحساب میاید که با دشمنان ایل بیرانوند درگیر شد و آنها را بشدت تنبیه نمود و منطقه را از وجود دشمنان ایل بیرانوند پاک نمود.

شاه گردالی متش بیرانوند

شاه گردالی یا شاه گردعالی از (از ابرمردان معروف تاریخ لرستان) طایفه متش بیرانوند که به واسطه ی شجاعت و جسارت در حمله و هجوم به اردوی دولتی به چنان شهرت و محبوبیتی دست یافت که در افواه عمومی طوایف به شاه گردالی معروف شد.

متن: محمدرضا والی زاده معجزی

بگمراد چیافرین بارانی بیرانوند

مرحوم کدخدا بگمراد اصلانی  بارانی بیرانوند  فرزند فرضی از طایفه بارانی ایل بیرانوند در سال 1272 شمسی در یک خانواده عشیره ای دیده به جهان گشود. دوران کودکی وی پدرش همراه ایل و تبار ییلاق را در روستای خلیل بیگی از توابع بخش بیرانوند جنوبی شهرستان خرم اباد و قشلاق را در چشمه شیرین پشتکوه از توابع بخش آبدانان استان ایلام سپری نمود. مرحوم بگمراد اصلانی دارای چهار برادر و پنج خواهر بود. وی چهارمین فرزند پسر ذکور خانواده از بین برادران بشمار میرفت، پس از ازدست دادن پدر و با توجه به رشادت و هوش سرشار خدادادی وجودش بین خانواده و اقوام مفید و از روابط  مردمی برخوردار گردید. دوران جوانیش مصادف گردید با جنگ عالم گیر اول و سقوط سلطنت سرتاسر انحطاط قاجاریه و ظهور حکومت منحوس و مستبد پهلوی وابسته به کشور انگلستان.

مرحوم بگمراد اصلانی دلیرمرد لر از لحاظات آغازین جنگ و درگیری در مناطق بروجرد، دم سرخ کوهدشت و کبیرکوه شرکت داشت و در جنگ افرینه مورد اثابت گلوله نظامیان قرار گرفت و از ناحیه پای چپ مجروح گشت.

مدت زیادی به مدوای خویش پرداخت. در سال 1309 توسط سادات و بزرگان محلی پشتکوهی در کبیرکوه و آبدانان از توابع ایلام تسلیم و در روستای گل گل پشتکوه مشغول کشاورزی گردید. پس از طی یکسال در سال 1310 توسط نظامیان عهدشکن دستگیر همراه زن و بچه اسیر و از پشتکوه کوچانیده و در روستای میراحمدی بخش زاغه خرم آباد ساکن گردید.

تا سال 1315 در آن مکان ساکن و در سال 1316 به روستای چشمه گش واشیان به دلخواه خویش مهاجرت نمود و با خریداری زمین زراعتی از مالکین روستای مذکور همراه برادران و برادرزادگان مشغول کشاورزی و دامپروری شد. با آغوش باز و گشاده روئی پذیرای مهمان بود.

در مهمان نوازی ممتاز بوده و خیلی زود با مردم منطقه انس گرفت و صمیمی گردید. درستی و صداقت از خود نشان داده و در اجتماعات مردمی شرکت فعال داشت و در بین مردم نفوذ کلام پیدا کرد، مورد احترام همگان بود. درطول دوران زندگی هشت همسر اختیار نموده با نیک نامی و سرافرازی زیست تا اینکه در سحرگاه روز 28 اسفند سال 1351 پس از تلاش فراوان و بی وقفه زندگی چشم از جهان فرو بست و سر بر تربت ابدی نهاد. بر روی دستان جمع کثیری از اهالی منطقه در قبرستان آیت الله جزایری شهرستان پلدختر بخاک سپرده شد.

روحش شاد و روانش پاکباد.

مرحوم بگمراد اصلانی دارای فرزند و فرزندزادگان زیادی است. همگی افرادی سالم و نیکو هستند و در روستای چشمه گش واشیان و شهرستان پلدختر ساکن و مشغول زندگی میباشند.

متن از: علی قنبری